مورچهها از جمله جاندارانی هستند که میتوانند در هر مکان و شرایطی زندگی کنند. چرا که راه خود را به راحتی از اعماق زمین به سطح خاک و حتی به طبقههای بالای ساختمانها میرسانند! اما در هر حال، وجود آنها در خانه برای همه ما آزار دهنده است.
تجمع آنها در مکانهایی که ذرهای غذا در آنجا افتاده یا پخش شدن خردههای مواد غذایی در جای جای خانه و از همه بدتر ورود آنها به درون بستههای مواد غذایی مانند قند و شکر، هر خانهداری را به ستوه میآورد. شاید تا به حال اقدامات زیادی برای از بین بردن و دور نگه داشتن آنها انجام داده باشید که البته خیلی اوقات هم بیفایده بودهاند. ما در اینجا راهکارهایی را معرفی کردهایم که به شما در از بین بردن و دور کردن این مورچههای مزاحم کمک میکند.
خطی از گچ: با کشیدن خطی از گچ در محدوده ورودی خانه، مورچهها را عاجز کنید! مورچهها به دلیل وجود کربنات کلسیم موجود در گچ فراری میشوند. علاوه بر آن میتوانید مقداری از پودر گچ را اطراف نهال یا دیگر گیاهان باغ یا باغچه بپاشید تا از حضور مورچهها و دیگر حشرات جلوگیری کنید.
آرد: نواری از آرد را در پشت قفسههای انبار یا آشپزخانه و هر جای دیگری که مشاهده میکنید مورچهها از آنجا وارد خانه میشوند، بریزید. با این کار مورچهها نمیتوانند از این خط آردی عبور کنند.
لیمو: برای جلوگیری از وجود مورچهها در آشپزخانه نیازی به حشرهکش نیست. تنها چیزی که به آن نیاز دارید لیمو است. ابتدا مقداری آب لیمو را روی آستانه در، لبه و تاقچه پنجرهها بریزید سپس مقداری از آب لیمو را روی هر سوراخ و شکافی که مورچهها داخل آن میروند بچکانید. در نهایت تکههای کوچکی از پوست لیمو را در اطراف در بیرونی و داخل آن پخش کنید. با این کار مورچهها متوجه میشوند که اجازه ورود ندارند. لیمو همچنین در برابر سوسکها و ککها نیز موثر است. آب چهار عدد لیمو را همراه با پوست آنها با دو لیتر آب مخلوط کنید و با آن کف زمین را بشویید. آنگاه میبینید که سوسکها و ککها چگونه فرار میکنند؛ چرا که آنها از این بو متنفرند.
پرتقال: اگر مورچهها به باغچه، پاسیو و داخل خانهتان هجوم آوردهاند و میخواهید از شر این مهاجمان کوچک خلاص شوید، مقداری پوست پرتقال و یک لیوان آب گرم را درون مخلوط کن بریزید تا پوره نرمی به دست بیاید. به آرامی این محلول را اطراف و داخل لانه مورچهها بریزید تا پیغام اسباب کشی به گوش آنها برسد!
فلفل: برای همه ما اتفاق افتاده است که مورچهها را در حال رژه رفتن در کنار ظرف شکر و قندان ببینیم. کمیفلفل چیزی است که این مورچهها نیاز دارند! مقداری از فلفل قرمز را روی نقاطی مانند داخل کابینت و سطح رویی آن که مورچهها در آن تردد میکنند، بریزید. با این کار به مورچهها پیغام میدهید که شکری در کار نیست! اگر لانه مورچههای مهاجر نزدیک خانه شماست و این قضیه موجب شده است که آنها به آشپزخانه شما تغییر مکان دهند، فلفل قرمز میتواند به شما کمک کند تا از شر آنها خلاص شوید. مقداری فلفل را درون سوراخ لانه مورچهها بریزید و با آنها خداحافظی کنید!
چند روزی درکربلا دعاگویتان هستیم
میراث فرهنگی میراث ملتها وحفظ صیانت آن نیزبرعهده آنهاست.معطوف ساختن توجه مردم به میراث فرهنگی هر بوم و ناحیه ودرنهایت یک سرزمین با فعال سازی و حمایت مردم ونیروهای متخصص در حوزه میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی میسر است.میراث فرهنگی متعلق به مردم و سود حاصل از حفظ و یا خطرات و ضررهای ناشی از تخریب آنها متوجه خود مردم است در این حالت بررسی وضعیت میراث فرهنگی هرناحیه ،حفظ بافت تاریخی آنها،زبان(گویش های) محلی،پوشش های سنتی اهمیتی انکارناپذیرمی باشد.ساختار میراث فرهنگی و اجزای بدنه آن درکشورکه هویت هرقوم و ملت و ملیتی بشمارمی رفته وبخش های سترگ و درخور توجهی از هویت اقوام و میراث انسانی هستند به سهولت از بین می روند.بافت های تاریخی حتی در روستاها تغییر چهره داده و خانه ها و ویلاهای بی هویت و متعارض با بافت و سنت منطقه شکل می گیرند،سازهای محلی دیگر کوک نمی شوند و با هزاران راز و رمز دیرینه از بین می روندو جایشان را به آهنگ های مبتذل و بی ارزش غربی می دهند. حتی درمراسم عروسی روستایی هم صدای سازونقاره, ترانه خوانی و مبارکباد فضا را آکنده نمی کند.،دیگر از آن همه تنوع و زیبایی پوشش های محلی خبر و اثری نیست.نمونه ای از لباس های محلی ایل و تبارکورمانج منطقه رودبار در موزه ها هم دیده نمی شود،در روستاها همه از بزرگ و کوچک به زبان فارسی سخن می گویند،زبان کردی و تاتی و....مانند بسیاری دیگر از گویش ها فراموش شده واز آن تعداد اندک مانده هم رمقی نمانده است.دیگر آتشی از تنور نان های محلی بر نمی خیزد و نان ماشینی ،مرگ نان های محلی را رقم زده است.گرمابه های سنتی لانه موشها، تجمع زباله ها و استقرارگاه معتادان شده اند،مراسم ها،آئین های دینی سوز و گداز ایام گذشته را ندارند،منسوجات کم کیفیت چینی، دست بافت های محلی را به محاق کشانده است، نوشابه های گازدار خارجی جای دوغ های محلی را گرفته اند.ماست و کره ها، طعم خود را در روستاها از دست داده اند.دیوار باغ های روستائیان فرو می ریزند ودیگر کسی در روستا گندم ،برنج،جو نمی کارد که آرد آن برای نان کشتا ، خولفه ، لاکو ،حلوا ( دنکوه ) ، شیرینی ( کاکا ) وبرخی از آش ها و... بکار برود.سبزی تازه گوجه و خیار،سیب وانار و ...از باغ های خود نمی چیند.نشانی از شیر تازه در سفره صبحانه روستایی نیست،روستایی به جای تولید و استفاده از شیر و ماست و کره محلی از محصولات صنعتی بهره می گیرد.روستایی برای گرم کردن خانه به جای استفاده از کوره های زغالی و چوبی از شومینه وبه جای ابزار های سنتی غذاخوری از صنایع دیگرکشورها استفاده می کند.فرهنگ غربی فرهنگ روستایی را در خود استهاله کرده است.از \لالائی \ سحر انگیز و شیرین مادرها که با آن نونهال خود را در گلبرگهای بایاتی پیچیده و او را به خواب شیرین و رویائی دلپذیر فرو می بردند اثری نیست.دیگر اراز لیله الرغائب هم آن نشان همیشگی نیست که زنان روستا از صبحگاهان بر تنورها می نشستند و نان محلی پخته و با خرما و پنیری در بین آن ،نانها را بین همدیگر تقسیم می نمودند. بازی های محلی بی نام و نشان مانده و آئین های نوروزی و چهارشنبه سوری ها از خاطرات شیرین گذشته دور مانده و به کابوس دلهره آوری مبدل گردیده اند. درگذشته بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، اسفند و کندر را برای دفع چشم زخم و تنگنظریها در آتش میریختند تا یک سال آنها را از بلا و چشم زخم در امان نگاه دارد و امروز نارنج های وحشتزا جای اسفند و کندرها را گرفته اند.درگذشته مردم دسته دسته با پوشیدن لباس های محلی زیبا از روی بوته های کاه می پریدند، زردی خود را به آتش داده و سرخی آن را طلب می نمودند و امروزخانوار ایرانی ریشه دار در تاریخ ، از ترس آتش افروزی های نابجا ،روز چهارشنبه سوری ب در خانه ی خود سنگرگرفته و دعا می کند که هرچه زودتر فجر صادق صبح بدمد و از آتش خشم چهارشنبه سوری خبری نباشد. داستان مراسم قاشقزنان و دختران آرزومند و حاجتداررا باید از زبان پیران محلی شنید، دخترکانی که قاشق و کاسهای مسین برداشته وشبهنگام در کوچه و گذر راه میافتادند ، در برابر هفت خانه میایستادند ، بیآن که حرفی بزنند، پیدرپی قاشق را بر کاسه میزدند، صاحبخانه که میداند قاشقزنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا مبلغی پول در کاسههای آنان میگذاشتند، اگر قاشقزنان در قاشقزنی چیزی به دست نمی آوردند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید و ناراحت می شدند. اما مطابق سنت کهن و آئین دلپذیر گذشته هیچ دختری بی حاجت نمی ماند. کاسه هایشان پر ازشیرینی و سکه و یا برنج شده و کام دختران و زنان شیرین و شیرینتر می شد. نسل امروز دوست ندارد بداند که نسل دیروز چگونه زیسته وخاطرات تلخ و شیرین نیاکانش چگونه رقم خورده است.نسل امروز اگرچه برای دیروز و متناسب با رفتار آن متولد نشده است اما او باید از گذشته خود بداند.راه رفته بر گذشتگان را بجوید.او نمی تواند رشته پیوند خود با گذشته را از بین ببرد.گذشته ،هویت،سند،سجل و شناسنامه،مدرک شناخت و.. اوست. رفتار جوان ایرانی،نوع پوشش های او،لحن گفتار،آداب غذا خوردن و ....نشان می دهد که ، رشته پیوند نسل جدید با رسوم گذشتگان و آئین های گفتاری،رفتاری نیاکان از هم گسسته وگرد فراموشی ،سیمای تکیده پیران روستایی را با همه خاطرات شفاهی پوشانده است.روستاهای تاریخی، روز به روز خالی از سکنه شده و به زودی به کانون سالمندان و دردمندان تبدیل می گردند.آگاهی های مربوط به رسم الآوه نمودن خانه های گلی روستائیان توسط زنان را در کتاب ها با غصه ها باید خواند. در گذشته اغلب لباس زنان محلی و دختران کُردی با تنوع مختلف و تزیینات آن ها با زردوزی، قلابدوزی و پولکدوزی و یا کلاه زنان کرد به پولکهای الوان وسکههای قدیمی و رایج، حتی اشرفی طلا و سکههای نقره سلاطین قاجار مزین بود ؛شلوارهای بلند ی که تا نوک پا را استتار کرده بود با پارچه غالبا سفید و زرد رنگ،روسری بلند سفید،شال کمر،جلیقه غالبا سیاه رنگ در کنار مراسم رسم الاوه کردن خانه های چوبی-گلی که نوعی نقاشی قدیمی وسنتی به حساب می آمد و جلوه خاصی به خانه های روستا می داد وهزار افسوس که این سنت ها و زیبایی ها از بین رفتند.دیگر از آن همه هیبت و هویت،میراث و آئین،پوشش و گویش،غذاهای محلی و... درشهر و روستاهای کشور هیچ رد پا و گام و جام و نامی نمانده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ