سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در هر شب جمعه، سوره واقعه را بخواند، خداوند او را دوست بدارد و محبوب همه مردمانش گرداند، و هرگز در دنیا گرفتار درویشی، فقر، درماندگی و هیچ آفتی از آفات دنیا نخواهد شد و از همراه ان امیرمؤمنان خواهد بود. این سوره، ویژه امیرمؤمنان است وکسی در آنْ شریکش نیست. [امام صادق علیه السلام]
 
چهارشنبه 97 فروردین 22 , ساعت 9:31 صبح

میراث فرهنگی میراث ملتها وحفظ صیانت آن نیزبرعهده آنهاست.معطوف ساختن توجه مردم به میراث فرهنگی هر بوم و ناحیه ودرنهایت یک سرزمین با فعال سازی و حمایت مردم ونیروهای متخصص در حوزه میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی میسر است.میراث فرهنگی متعلق به مردم و سود حاصل از حفظ و یا خطرات و ضررهای ناشی از تخریب آنها متوجه خود مردم است در این حالت بررسی وضعیت میراث فرهنگی هرناحیه ،حفظ بافت تاریخی آنها،زبان(گویش های) محلی،پوشش های سنتی اهمیتی انکارناپذیرمی باشد.ساختار میراث فرهنگی و اجزای بدنه آن درکشورکه هویت هرقوم و ملت و ملیتی بشمارمی رفته وبخش های سترگ و درخور توجهی از هویت اقوام و میراث انسانی هستند به سهولت از بین می روند.بافت های تاریخی حتی در روستاها تغییر چهره داده و خانه ها و ویلاهای بی هویت و متعارض با بافت و سنت منطقه شکل می گیرند،سازهای محلی دیگر کوک نمی شوند و با هزاران راز و رمز دیرینه از بین می روندو جایشان را به آهنگ های مبتذل و بی ارزش غربی می دهند. حتی درمراسم عروسی روستایی هم صدای سازونقاره, ترانه خوانی و مبارکباد فضا را آکنده  نمی کند.،دیگر از آن همه تنوع و زیبایی پوشش های محلی خبر و اثری نیست.نمونه ای از لباس های محلی ایل و تبارکورمانج منطقه رودبار در موزه ها هم دیده نمی شود،در روستاها همه از بزرگ و کوچک به زبان فارسی سخن می گویند،زبان کردی و تاتی و....مانند بسیاری دیگر از گویش ها فراموش شده واز آن تعداد اندک مانده هم رمقی نمانده است.دیگر آتشی از تنور نان های محلی بر نمی خیزد و نان ماشینی ،مرگ نان های محلی را رقم زده است.گرمابه های سنتی لانه موشها، تجمع زباله ها و استقرارگاه معتادان شده اند،مراسم ها،آئین های دینی سوز و گداز ایام گذشته را ندارند،منسوجات کم کیفیت چینی، دست بافت های محلی را به محاق کشانده است، نوشابه های گازدار خارجی جای دوغ های محلی را گرفته اند.ماست و کره ها، طعم خود را در روستاها از دست داده اند.دیوار باغ های روستائیان فرو می ریزند ودیگر کسی در روستا گندم ،برنج،جو نمی کارد که آرد آن برای نان کشتا ، خولفه ، لاکو ،حلوا ( دنکوه ) ، شیرینی ( کاکا ) وبرخی از آش ها و... بکار برود.سبزی تازه گوجه و خیار،سیب وانار و ...از باغ های خود نمی چیند.نشانی از شیر تازه در سفره صبحانه روستایی نیست،روستایی به جای تولید و استفاده از شیر و ماست و کره محلی از محصولات صنعتی بهره می گیرد.روستایی برای گرم کردن خانه به جای استفاده از کوره های زغالی و چوبی از شومینه وبه جای ابزار های سنتی غذاخوری از صنایع دیگرکشورها استفاده می کند.فرهنگ غربی فرهنگ روستایی  را در خود استهاله کرده است.از \لالائی \  سحر انگیز و شیرین مادرها که با آن نونهال خود را در گلبرگ‌های بایاتی پیچیده و او را به خواب شیرین و رویائی دلپذیر فرو می بردند اثری نیست.دیگر اراز لیله الرغائب هم آن نشان همیشگی نیست که  زنان روستا از صبحگاهان بر تنورها می نشستند و نان محلی پخته و با خرما و پنیری در بین آن ،نانها را بین همدیگر تقسیم می نمودند. بازی های محلی بی نام و نشان مانده و آئین های نوروزی و چهارشنبه سوری ها از خاطرات شیرین گذشته دور مانده و به کابوس دلهره آوری مبدل گردیده اند. درگذشته  بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، اسفند و کندر را برای دفع چشم زخم و تنگ‌نظری‌ها در آتش می‌ریختند  تا یک سال آنها را از بلا و چشم زخم در امان نگاه دارد و امروز نارنج های وحشتزا جای اسفند و کندرها را گرفته اند.درگذشته مردم دسته دسته با پوشیدن لباس های محلی زیبا  از روی بوته های کاه می پریدند، زردی خود را به آتش داده و سرخی آن را طلب می نمودند و امروزخانوار ایرانی ریشه دار در تاریخ ، از ترس آتش افروزی های نابجا ،روز چهارشنبه سوری ب در خانه ی خود سنگرگرفته و دعا می کند که هرچه زودتر فجر صادق صبح بدمد و از آتش خشم چهارشنبه سوری خبری نباشد.  داستان  مراسم قاشق‌زنان  و دختران آرزومند و حاجت‌داررا باید از زبان پیران محلی شنید، دخترکانی که  قاشق و کاسه‌ای مسین برداشته وشب‌هنگام در کوچه و گذر راه می‌افتادند ، در برابر هفت خانه می‌ایستادند ، بی‌آن که حرفی بزنند، پی‌درپی قاشق را بر کاسه می‌‌زدند، صاحبخانه که می‌داند قاشق‌زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا مبلغی پول در کاسه‌های آنان می‌گذاشتند، اگر قاشق‌زنان در قاشق‌زنی چیزی به دست نمی آوردند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید و ناراحت می شدند. اما مطابق سنت کهن و آئین دلپذیر گذشته هیچ دختری بی حاجت نمی ماند. کاسه هایشان پر ازشیرینی و سکه و یا برنج  شده و کام دختران و زنان شیرین و شیرینتر می شد. نسل امروز دوست ندارد بداند که نسل دیروز چگونه زیسته وخاطرات تلخ و شیرین نیاکانش چگونه رقم خورده است.نسل امروز اگرچه برای دیروز و متناسب با رفتار آن متولد نشده است اما او باید از گذشته خود بداند.راه رفته بر گذشتگان را بجوید.او نمی تواند رشته پیوند خود با گذشته را از بین ببرد.گذشته ،هویت،سند،سجل و شناسنامه،مدرک شناخت و.. اوست. رفتار جوان ایرانی،نوع پوشش های او،لحن گفتار،آداب غذا خوردن و ....نشان می دهد که ، رشته پیوند نسل جدید با رسوم گذشتگان و آئین های گفتاری،رفتاری نیاکان از هم گسسته وگرد فراموشی ،سیمای تکیده پیران روستایی را با همه خاطرات شفاهی پوشانده است.روستاهای تاریخی، روز به روز خالی از سکنه شده و به زودی به کانون سالمندان و دردمندان تبدیل می گردند.آگاهی های مربوط به رسم الآوه نمودن خانه های گلی روستائیان توسط زنان را در کتاب ها با غصه ها باید خواند. در گذشته اغلب لباس زنان محلی و دختران کُردی با تنوع مختلف و تزیینات آن ها با زردوزی، قلاب‌دوزی و پولک‌دوزی و یا کلاه زنان کرد  به پولک‌های الوان وسکه‌های قدیمی و رایج، حتی اشرفی طلا و سکه‌های نقره سلاطین قاجار مزین بود ؛شلوارهای بلند ی که تا نوک پا را استتار کرده بود با پارچه غالبا سفید و زرد رنگ،روسری بلند سفید،شال کمر،جلیقه غالبا سیاه رنگ در کنار مراسم رسم الاوه کردن خانه های چوبی-گلی که نوعی نقاشی قدیمی وسنتی به حساب می آمد و جلوه خاصی به خانه های روستا می داد وهزار افسوس که این سنت ها و زیبایی ها از بین رفتند.دیگر از آن همه هیبت و هویت،میراث و آئین،پوشش و گویش،غذاهای محلی و... درشهر و روستاهای کشور هیچ رد پا و گام و جام و نامی نمانده است.


سه شنبه 97 فروردین 21 , ساعت 8:45 صبح

Mezquita del Viernes, Kashan, Ir?n, 2016-09-19, DD 88.jpg


دوشنبه 97 فروردین 20 , ساعت 10:15 صبح
سالیان سال است که از ضرورت توجه به میراث و صیانت از آن گفته می شود.بار ها و بارها درباره لزوم توجه به شهرها و بناهای تاریخی و حفاظت و مرمت آنها را گوشزد نموده وبا اینکه طی سال های اخیر حساسیت‌های عمومی نسبت به محافظت از آثار، بناها و بافت‌های تاریخی-فرهنگی برانگیخته شده و موضوع حفاظت از میراث فرهنگی بتدریج در حال تبدیل شدن به یک مطالبه اجتماعی گردیده  است هنوز آثار مثبت این حساسیت های عمومی نسبت بع میراث فرهنگی و آثار تاریخی درجامعه بصورت شایسته مشاهده نشده است.فرهنگ کهن سرزمین ما ریشه درمیراث عظیم وآداب ،سنت ها و باورهایی دارد که از متن تاریخ این سرزمین طی هزاران سال سرچشمه می‌گیرد و همین سرمایه های فرهنگی و میراث تاریخی است که به شهرها، بناها و هنرهای سرزمین ما عمق معنایی بخشیده است. به همین سبب لازم است تا نه تنها به الگوهای کالبدی معماری و شهرسازی تاریخی- فرهنگی سرزمین‌مان توجه کنیم، بلکه لازم است  به جذابیت‌های بصری و درون پر رمز و راز آن به عنوان بخشی از میراث فرهنگی توجهی دو چندان داشته باشیم

borj-zarand-94_-31

محوطه ها،بافت ها و مکان ها وبناها در  شهرهاوروستاهای تاریخی-فرهنگی شاهدان خاموش بسیاری از آداب، سنن، وقایع و حوادث به شمار می‌روند که ناگفته هایشان با پژوهش و ژرف اندیشی دانشمندان، فرهیختگان و خردمندان قابل احصا و بازیابی است. بنابراین حفاظت از بناها و بافت‌های تاریخی به منظور نگهداری از اسناد غیرقابل انکار سیر تاریخ نیز یک تکلیف عمومی به شمار می‌آید و بدون تردید حفاظت و صیانت از آثار فرهنگی - تاریخی که ثمره هزاران سال تمدن در گستره ایران و متعلق به تمامی آحاد آن است؛سالیان سال است که سخن از صیانت از میراث فرهنگی است اما در عمل شاهد خیانت به میراث فرهنگی هستیم.مردمی که از ادوار گذشته دارای تاریخ، پیوندها، و سنت‏های مشترک با یک‌دیگر بوده ‏اند اینک شاهد  کم توجهی و تخریب بناها و محوطه های کهن زیست هستند.مردم باید با برقراری پیوندی عاطفی و معنوی در حفظ و صیانت از فرهنگ و میراث مادی وغیر مادی وآن بخش که جنبه  شفاهی و کلامی دارد تلاش مضاعف نمایند.

borj-zarand-94_-211


دوشنبه 97 فروردین 20 , ساعت 10:4 صبح
بهرام زند

کوروش فهیمی دوبلور و از دوستان زنده‌یاد بهرام زند با اشاره به ویژگی‌های این هنرمند عنوان کرد که وی فشارها و سختی‌های مدیریت دوبله یک فیلم را تحمل می کرد و هیچ سخنی درباره مشکلات نمی‌گفت.

کوروش فهیمی دوبلور و از دوستان بهرام زند در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این گوینده و مدیر دوبلاژ پیشکسوت گفت: آقای زند بسیار انسان حساس و توداری بود. من این نکته را وقتی متوجه شدم که در سال 83 با وی در دوبله سریال «بشارت منجی» همکاری می کردم.

وی افزود: در آن سریال، شخصیت های زیادی حضور داشتند و قرار بود تعدادی از بازیگران و هنرپیشه ها به جای خودشان صحبت کنند. هماهنگی این کار و دیگر کارهای مربوط به دوبله سریال بسیار سخت بود و بخشی از این امور را من انجام می دادم. آن زمان آقای زند تحت فشار و استرس زیادی قرار داشت و حتی به یاد دارم که وی کُتی داشت که از داخل و در قسمت پایینی اش یک جیب کوچک داشت. او به من می گفت «فهیمی، قرص و داروهایم را در این جیب گذاشته‌ام. اگر دیدی حالم بد شد، داروها آنجا هستند.» من هم می گفتم هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد و شما صحیح و سالم خواهید ماند.

این گوینده یادآور شد: فشار کار و مدیریت دوبله سریال «بشارت منجی» و دیگر کارهایی که با آقای زند انجام داده ام، آنقدر زیاد بود که گاهی شب ها پس از کار، کارش به بیمارستان می کشید. قرص و داروهایش مربوط به اعصاب می شد و من در آن کار دیدم این انسان، چقدر حساس و در عین حال، تودار است یعنی همه چیز را در خودش می ریخت و فشار، استرس، درد و ناراحتی را به هیچ کس بروز نمی داد و اصلا صحبتی در این باره نمی کرد. فکر می کنم همین فشارها بود که موجب ضعف جسم و بدن وی شد.

فهیمی درباره چگونگی درگذشت بهرام زند گفت: آقای زند 2 سال بود که با بیماری دست و پنجه نرم می کرد. نکته مهم این جاست که او بر بیماری غلبه کرده بود یعنی پس از چند مرحله درمان، نشانه های بیماری از بین رفته و حالش رو به بهبود بود. چند ماه پیش به همراه جمعی از گویندگان و اعضای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم برای عیادت به منزل وی رفتیم. یک ماه پیش هم آقای زند به دعوت مدیریت بخش دوبلاژ سیما به جام جم آمد تا تیتراژ یک فیلم را بگوید که در هر دوی این مواجهه ها، حالش خوب و رو به بهبودی بود.

وی در پایان صحبت هایش متذکر شد: باور من و همه دوستانم در بخش دوبلاژ سیما این بود که آقای زند به زودی برمی گردد و دوباره فیلم دوبله می کند یا گویندگی می کند اما این سکته قلبی همه را شوکه و غافلگیر کرد. هنوز هم باورمان نمی شود که این اتفاق افتاده باشد.

لینک گفتگو در مهر: http://www.mehrnews.com/news/4266386


دوشنبه 97 فروردین 20 , ساعت 9:55 صبح


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ