[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 93 مرداد 21 , ساعت 10:11 عصر
ادویه را
مانند می شوم .
با کمترین حس حضور ؛
به لحظه هایت طعم
دوشنبه 93 اردیبهشت 8 , ساعت 5:56 عصر

دوشنبه 93 اردیبهشت 8 , ساعت 5:56 عصر
دست خورشید پرده شب را درید
باز هم صبحی دگر از ره رسید
باز هم از لابه لای شاخه ها
بلبلی آواز سر داد و پرید
نور خورشید از ورای شاخه ها
دوشنبه 93 اردیبهشت 8 , ساعت 5:56 عصر

دوشنبه 93 اردیبهشت 8 , ساعت 5:56 عصر
آمده أم ...
آمدم ای شاه ، پناهم بده
خنده أمانی ، ز گناهم بده
ای حرمت ، مرجع درماندگان
دور مران از در و راهم بده
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ